مارک شِپِرد – وندزفیلد
ملاکی نبی آخرین نویسنده عهد عتیق بود. او در کتاب خود علاوه بر پیامهای خوب، یهودیان آن زمان را توبیخ نیز کرد. یکی از موضوعاتی که او در کتاب خود به تصویر کشیده درباره عاشقان خداست است که با یکدیگر سخن میگویند:
«آنگاه ترسندگانِ خداوند با یکدیگر سخن گفتند. و خداوند توجه فرمود و آنان را شنید، و در حضور او کتاب یادبود به جهت ترسندگانِ خداوند و برای آنان که نام او را گرامی میداشتند، نگاشته شد» ملاکی ۳: ۱۶.
گویی این آیات درباره کتابی بزرگ با جلد چرمی میگوید که نام تمامی آنان با قلمی قدیمی در آن نوشته شده است. اگر بخواهیم این کتاب را در زمان حال تصور کنیم احتمالا شبیه کتابی است که با کامپیوتری به نگارش درآمده و چاپ شده است. نکته مهمی که در این آیه وجود دارد این است که ترسندگان خدا با یگدیگر درباره اعتقادات و کسی که او را میپرستند سخن میگویند. سخن همینجا به پایان نمیرسد:
«و خداوند لشکرها میگوید: در روزی که من مِلک خاص خود را تعیین کنم، آنان از آن من خواهند بود و من آنان را حفظ خواهم کرد، درست همانگونه که کسی پسر خویش را که او را خدمت میکند، حفظ مینماید» آیه ۱۷.
در بعضی از این نسخهها این ملک خاص به دارایی ارزشمندی تشبیه شده است که انسان به آن ارزش زیادی مینهد. این موضوع تصویری بسیار زیبا و دلگرم کننده از این است که خدا ما را ارزشمند میشمارد. این برای ما پیامدهایی دارد. کسانی از دید خدا ارزشمند هستند که درباره مسائل مربوط به خدا با یکدیگر سخن گویند. این موضوع ما را به یاد زمانی میاندازد که موسی در بیابان شریعت را به بنیاسرائیل یادآوری کرد:
«و این سخنان که من امروز تو را امر میفرمایم، بر دل تو باشد. آنها را بهدقّت به فرزندانت بیاموز، و حین نشستن در خانه و رفتن به راه، و هنگام خوابیدن و برخاستن، از آنها گفتگو کن» تثنیه ۶: ۶-۷.
قرا بود بنیاسرائیل همیشه درباره کلام خدا صحبت کنند تا خانواده آنها نیز درباره خدا یاد بگیرند.
ایمانداران در کلیساهای اولیه نیز همین کار را می کردند. در کتاب مقدس گفته شده که برادران و خواهران در اورشلیم همیشه کلام خدا را بر زبان داشتند:
«ایشان هر روز، یکدل در معبد گرد میآمدند و در خانههای خود نیز نان را پاره میکردند و با خوشی و صفای دل با هم خوراک میخوردند و خدا را حمد میگفتند. تمامی خلقْ ایشان را عزیز میداشتند؛ و خداوند هر روزه نجاتیافتگان را به جمعشان میافزود» اعمال رسولان ۲: ۴۶-۴۷.
این یعنی اعضای کلیسای اورشلیم در هر فرصتی دور هم جمع میشدند. گاهی اوقات در گروههای بزرگتر و در معبد اورشلیم و گاهی اوقات در گروههای کوچکتر و در خانههای یکدیگر دور هم جمع میشدند. همیشه هم این کار آسان نبود. چون به زودی شکنجه ایمانداران شروع شد و از آن بعد شرایط برای آنان خطرناک شده بود. ولی با این حال آنها این کار را میکردند. این جلسات همیشه به صورت رسمی و در معبد تشکیل نمیشد و گاها به صورت غیر رسمی و در خانههای ایمانداران تشکیل میشد. در کتاب مقدس به ما گفته شده است که ایمانداران در این دورهمیها چه کارهایی میکردند:
«آنان خود را وقف تعلیم یافتن از رسولان و رفاقت و پاره کردن نان و دعا کردند» آیه ۴۲.
پس از رستاخیز دو تن از شاگردان به خاطر اینکه درباره کلام خدا با یکدیگر سخن میگفتند پاداش گرفتند:
«در همان روز، دو تن از آنان به دهکدهای میرفتند، عِمائوس نام، واقع در دو فرسنگی اورشلیم. ایشان دربارۀ همۀ وقایعی که رخ داده بود، با یکدیگر گفتگو میکردند» لوقا ۲۴: ۱۳-۱۴.
در طول مسیر غریبهای به آنها پیوست و آنها به او گفتند که در اورشلیم و پس از مصلوب شدن مسیح چه اتفاقاتی افتاده است. آن غریبه به آنان درباره عهد عتیق و اینکه این وقایع میبایست اتفاق بیفتد گفت و به گونهای این مکالمات بهترین تعلیمی بود که کسی میتوانست به آنها بدهد. در واقع آن غریبه عیسی مسیح بود ولی آنها این را نمیدانستند.
پس تا جایی که میتوانیم باید با برادران و خواهرانمان دور هم جمع شویم و درباره کلام خدا با یکدیگر سخن بگوییم. برای این کار باید در تمامی جلسات کلیسایی حضور داشته باشیم.
Leave A Comment