نوشته شده توسط مارک شپرد ودنسفیلد، انگلستان

آتش بازی مراسمی است که هر ساله در تاریخ ۵ نوامبر در انگلستان جشن گرفته میشود. مردم این مراسم را به یاد شخصی به نام گای فاکس و گروهی از دوستانش که تلاش داشتند در سال ۱۶۰۵ ساختمان پارلمان را در لندن به آتش بکشند جشن میگیرند. فاکس و دوستانش کاتولیک بودند که در آن زمان بسیار مظلوم واقع میشدند. آنها قصد داشتند همزمان با شروع مراسم افتتاحیه توسط پادشاه ساختمان پارلمان را به آتش بکشند و فکر میکردند با این کار میتوانند سیاست انگلستان را تغییر دهند.

آنها پیش از آنکه نقشه خود را عملی کنند دستگیر شدند. اما قبل از دستگیری بشکههای باروت زیادی در اتاقی که پایین ساختمان پارلمان بود قرار دادند. سه ماه بعد فاکس و چندی از دوستانش توسط دولت کشته شدند و گرچه بسیاری از مردم حتی نمیدانند مراسم آتش بازی به چه واقعهای اشاره دارد، ولی باز هم هر ساله این مراسم جشن گرفته میشود.

گای فورکس و دوستانش بر ضد قوانین مسیح عمل کردند آنها به خاطر غیرتی که نسبت به اعتقاداتشان داشتند این کار را کردند. آنها میدانستند این کار خطرناک است. ولی راه حل دیگری پیدا نکردند. ما تا چه اندازه به اعتقاداتمان پایبندیم؟ ما پیروان سرورمان عیسی مسیح هستیم که حاضر شد برای ما بمیرد. او همیشه میدانست که قرار است با صلیب روبرو شود و میدانست مرگش قرار است بسیار دردناک و طولانی باشد. چنین چیزی سالها پیش از تولد او پیشگویی شده بود و او نیز با تمامی این پیشگوییها آشنا بود.

در بخشهایی از کتاب مقدس درباره وقایعی میخوانیم که آتش نیز در آن سهیم است و به ما درسهایی ارزشمند میدهند. یکی از مهیجترین داستانها در زمان پادشاه اخاب است. پادشاه اخاب و همسرش ایزابل بعل را میپرستیدند و این کار را در میان مردم نیز ترویج داده بودند. اما ایلیای نبی تلاش میکرد تا بنیاسرائیل را به سوی پرستش خدای حقیقی باز گرداند. پس از سه سال خشکسالی توسط خدا، ایلیا بر بالای کوه کرمل چالشی به وجود آورد:

«پس دو گاو نر به ما بدهند؛ یکی را آنها برای خود برگزینند و قطعه قطعه کرده، بر هیزم بگذارند، ولی آتش بر آن نیفروزند. من نیز گاو دیگر را حاضر کرده، بر هیزم خواهم نهاد، ولی بر آن آتش نمیافروزم. آنگاه شما نام خدای خود را بخوانید و من نیز نام یهوه را خواهم خواند، و آن خدایی که به آتش پاسخ دهد، او خداست و تمامی قوم در پاسخ گفتند: نیکو گفتی» ۱ پادشاهان ۱۸: ۲۳-۲۴.

ایلیا به انبیای بعل اجازه داد تا آنها اول شروع کنند و از خدایان خود بخواهند تا آتش بفرستد و هیزم را روشن کند. آنها از صبح تا بعدازظهر دعا کردند ولی دعاهایشان بینتیجه بود و گاو قربانی همانطور دست نخورده بر روی مذبح باقی ماند. سرانجام در هنگام عصر نوبت ایلیا فرا رسید تا به درگاه یهوه دعا کند.

او از مردم خواست تا آب بیاورند و بر روی گاو و هیزمهایی که در زیر آن بود بریزند تا هیزمها و گاو قربانی کاملا در آب غوطهور شوند. مردم نیز چنین کردند و با این کار شریط برای ایلیا سختتر شده بود. سپس ایلیا بسیار ساده دعا کرد:

«ای یهوه، خدای ابراهیم، اسحاق و اسرائیل، امروز معلوم بشود که تو در اسرائیل خدا هستی و من خدمتگزار تو هستم و این همه را به فرمان تو کردهام. مرا اجابت فرما، ای خداوند مرا اجابت فرما، تا این قوم بدانند که تو ای یهوه، خدا هستی، و دلهایشان را برگرداندهای» ۱ پادشاهان ۱۸: ۳۶-۳۷.

ناگهان آتشی از آسمان فرود آمد و گاو قربانی و هیزمها را بلعید. با دیدن چنین چیزی مردم متقاعد شدند که یهوه تنها خدای حقیقی است. این بهترین کاری بود که خدا و ایلیای نبی برای توجیه مردم انجام دادند.

در اعمالرسولان داستان دیگری درباره آتش میخوانیم. پولس رسول در افسس بود و زمانیکه مردم تعالیم او را شنیدند متوجه شدند بسیاری از چیزهایی که آنها برایشان ارزش زیادی قائل بودند در حقیقت برخلاف انجیل است:

«بسیاری نیز که پیش از آن جادوگری میکردند، کتابهای خود را آوردند و در برابر همگان سوزاندند. چون بهای کتابها را حساب کردند، پنجاه هزار دِرْهَم بود» اعمال رسولان ۱۹: ۱۹.

آنها متوجه شدند که باید از ارزشهای قدیمی خود فاصله بگیرند. بنابراین تمامی آن کتابها را در آتش سوزاندند و در اینجا درسی برای همه ما وجود دارد و آن هم این است که چطور باید با چیزهایی که بر ضد خداست برخورد کنیم.