نوشته شده توسط مارتین لارِنس – دانکستر، انگلستان
وقتی به کشوری جدید وارد میشوید همه چیز، مانند زبان، غذا و حتی آب و هوا برای شما متفاوت است. شما مایلها سفر کردهاید تا به کشوری جدید برسید و حال حس میکنید به آن مکان تعلق ندارید. وقتی دوستانی پیدا میکنید و یا اعضای خانوادهتان به شما در این کشور میپیوندند شرایط برایتان کمی آسانتر میشود و میتوانید اوقات خود را با آنها بگذرانید. اما وقتی به خانواده خداوند میپیوندید چیزی تغییر میکند که ابدی است. باز هم تفاوتهایی وجود دارد، اما این تفاوتها اهمیت چندانی ندارند. با وارد شدن به خانواده خداوند دیگر غریبه نخواهید بود، بلکه عضو همیشگی آن خواهید شد.
زمانیکه برای اولین بار مراسم عشای ربانی را به صورت آنلاین و یا حضوری اجرا کردید آن لحظه برایتان بسیار خاص و احساسی بوده است. این مراسم ما را به یاد کار فوقالعادهای که خدا از طریق سرورمان عیسی مسیح برای ما انجام داده است میاندازد و همچنین موجب میشود تا خود را در قبال آن مسئول دانسته و متواضع شویم، خدا را بستاییم و همیشه مطیع او باشیم. گویی به مکالماتی که بین خدا و قوم او بوده است، از پیش از تولد ما تا زمانی که پادشاهی او برقرار شود گوش میدهیم. این مکالمات در مکانها، کشورها و زمانهای متفاوتی اتفاق میافتد. به عنوان مثال در کانبرا، کینشاسا، مانیل، پکن، کازان، کرایست چرچ، پرتلند و شهر پاناما. برای پیوستن به این مکالمات و برای اینکه با همه کسانی که در نقاط مختلف دنیا در حال پرستش خدا هستند یکی شویم ابتدا باید در حضور شاهدینی اعلام کنیم که عیسی، که قدرتمندترین انسان بر روی زمین بود زندگی خود را بر روی صلیب فدا کرد تا گناهان ما بخشیده شد. بعضی از ما انسانها توانایی و قدرتی نداریم.
ما در دنیایی زندگی نمیکنیم که به کسانی که ناتوان هستند کمک شود. در این دنیا انسانهای ناتوان همیشه فراموش میشوند و همیشه قدرتمندان آنان را نادیده میگیرند. کسی که قدرت نداشته باشد معمولا صدایش شنیده نمیشود و قدرت ایستادگی ندارد و در نهایت آیندهای نیز برای چنین افرادی وجود ندارد. اما با عیسی میتوانند بیشتر از این مواردی که ذکر شد را داشته باشند. مریم در سرودی که خواند گفت چطور ایمان حقیقی میتواند همه چیز را تغییر دهد:
«گرسنگان را به چیزهای نیکو سیر کرده امّا دولتمندان را تهیدست روانه ساخته است» لوقا ۱: ۵۳.
وقتی عیسی ماموریت خود را شروع کرد آگاه بود که ماموریتش چه تاثیراتی میتواند بر مادرش، مریم داشته باشد. این موضوع را از قسمتی متوجه میشویم که عیسی به کنیسه شهر ناصره رفت و اشعیا باب ۶۱ را برای مردم خواند و این قسمت درباره آزادی و شفای فقیران است. عیسی نیز در خانوادهای معمولی بزرگ شده بود که قدرتمند نبودند. او در خانوادهای فقیر و در یک روستای کوچک بزرگ شد. وقتی به دنیا آمدن چوپانان برای دیدن او آمدند و در شهری کاملا معمولی زندگی میکرد. وقتی بزرگ شد تنها کسانی که در جامعه با آنها بد رفتار شده بود به عیسی اطمینان کردند. زیرا عیسی نیز همانند آنها بود.
عیسی تنها کسی نبود که کلام مریم را میشنید. یعقوب که برادر ناتنی عیسی بود نیز در رابطه با دینداری حقیقی میگوید: «دینداریِ پاک و بیلکه در نظر پدرِ ما خدا، آن است که یتیمان و بیوهزنان را به وقت مصیبت دستگیری کنیم» یعقوب ۱: ۲۷. مطمئنا این کلام او به خاطر تجربیاتی بود که در کودکی با آن روبرو شده بود. زمانیکه عیسی خانواده خود را ترک کرد تا ماموریت خود را شروع کند، یعقوب و باقی برادران و خواهران ناتنی عیسی پدر خود، یعنی یوسف را از دست داده بودند و مریم نیز بیوه شده بود. احتمالا این موضع منجر به ناامیدی خانواده شده بود. وقتی عیسی درباره جمعیت اطرافش گفت: «اینها برادران و خواهران و مادر من هستند» آنها چه حسی داشتند و چقدر خشمگین شده بودند؟ سالها طول کشید تا یعقوب متوجه شود که ماموریت عیسی این نیست که فقط احتیاجات خانواده را مهیا کند، بلکه او ماموریت بسیار بزرگتری دارد. با وجود اینکه این برای یعقوب دردناک بود ولی او نیز مانند مادرش متوجه شد که ایمان حقیقی «تهیدستان را برمیافرازد، امّا دولتمندان را تهیدست روانه خواهد ساخت».
حال شما نیز خانوادهای جدید دارید. قطعا در قدمهای اولی که بر میدارید اعضای این خانواده به شما کمک میکنند و شما نیز ممکن است بتوانید همین کار را برای دیگران انجام دهید. حال زمان آن است که داستان چوپانی را به یاد آوریم که گوسفندان دیگرش را رها کرد تا به دنبال یک گوسفند گمشدهاش بگردد و یا داستان بیوه زنی که تنها پولی که داشت را به معبد تقدیم کرد. همیشه وعدهای که به ما داده شده است را به یاد داشته باشید: «جذامیان پاک میگردند، کران شنوا میشوند، مردگان زنده میگردند و به فقیران بشارت داده میشود» متی ۱۱: ۵ و به یاد داشته باشید که شما دیگر غریبه نیستید، بلکه عضوی از این خانوادهاید.
Leave A Comment