نوشته شده توسط کارمِل پِین بیرمنگام، انگلستان
کتاب روت تنها شامل چهار باب است و در این کتاب درباره رابطه روت با خواهر شوهر، مادر شوهر، اجتماع و در نهایت رابطه او با شوهرش نوشته شده است. در این کتاب میبینیم چگونه روت به خاطر اینکه انتخاب کرد با این خانواده باشد با سختیها و ناراحتیهایی در زندگی روبرو شد، ولی به خاطر این انتخاب ایمانش پرورش یافت و به سوی نجات و رهایی رسید. روابط ما نیز در زندگی ایمانی از جهات زیادی همانند روابط روت است و در حقیقت از طریق روت میتوانیم رابطه خود با عیسی مسیح را بهتر درک کنیم.
روت اهل موآب بود و مردم در موآب بت پرست بودند. به همین خاطر خدا موآب را نفرین کرده بود و به بنیاسرائیل فرمان داده بود که با موآبیان ازدواج نکنند. اما روتِ موآبی با مَحلونِ اسرائیلی ازدواج کرده بود. در طول مدتی که روت عروس این خانواده بود چیزهای زیادی درباره خدای حقیقی از مادرشوهرش، نعومی، پدرشوهرش، اِلیمِلِک و برادر شوهرش، کِلیون یاد گرفته بود. پس از مرگ اِلیمِلِک و دو پسرانش، مَحلون و کِلیون، نعومی مادر شوهر روت تصمیم گرفت به اسرائیل بازگردد. نعومی و خانوادهاش به خاطر قحطی ده سال در موآب زندگی کرده بودند و بازگشت به اسرائیل برای نعومی بسیار دشوار بود و برای این کار میبایست جوانب زیادی را در نظر بگیرد. اما برای روت و عُرپه رفتن به اسرائیل همانند رفتن به مکانی ناشناخته بود. آنها از بچگی در موآب زندگی کرده بودند و حال میبایست با هموطنان خود خداحافظی کنند و به سوی مکانی بروند که نمیدانند در آنجا چه چیزی پیش رو دارند. تغییر مکان از کشوری به کشوری دیگر بسیار دشوار است و سازگار شدن با کشور جدید که فرهنگ و زبان و غذاهای متفاوتی دارد ممکن است سالها طول بکشد. اما خدا در زندگی به روت و خانواده کمک کرد تا بتوانند در ایمانشان رشد کنند.
احتمالا آنها در محدوده مرزی یعنی در پایین رود اردن با آزمایشی روبرو شدند. نعومی و دو عروسانش با هم گریستند، ولی عُرپه نتوانست به این سفر ادامه دهد و از روت و نعومی خداحافظی کرد. خدا عُرپه را نیز فراخوانده بود تا موآب را ترک کرده و به سوی اسرائیل برود. ولی برای او ترک کردن کشورش بسیار سخت بود و به همین خاطر آنها را ترک کرده و به خانه خود در موآب بازگشت. اما در اینجا بود که زندگی روت تغییر کرد. او به خدا اعتماد کرد و موآب را ترک کرده و به سوی اسرائیل رفت. واضح است که رابطه روت و نعومی عمیقتر شده بود. آنها به هم تکیه کرده و روت به نعومی که مسنتر و حکیمتر بود گوش داد. گوش دادن به افراد با تجربهتر در حقیقت به ما فرمانبرداری را میآموزد و به رشد ایمان ما کمک میکند و حتی گاهی اوقات می تواند نجات بخش باشد. تکیه بر کسانی که اعتقادات و مسیر زندگیشان مشابه با ماست به ما کمک میکند به سویی که خدا برای ما در نظر دارد برویم.
نعومی به بِیت لِحِم که زادگاهش بود بازگشت و در آنجا روت را به همه معرفی کرد. مردم از دیدن آنها متعجب شدند و به آنها کمک کردند تا زندگی جدید خود را در آنجا شروع کنند. این ارتباط و پیوند قوی بین مردم و جامعه بسیار مهم است. نعومی و روت در هفتههای اول زندگی در اسرائیل به کمک همسایگان خود نیاز داشتند. آنها نیاز داشتند با مردم صحبت کرده و معاشرت داشته باشند و حتی غذای خود را با هم شریک شوند و با هم بخندند و گریه کنند. اینکه بخواهیم عضوی از اجتماع کریستادلفین باشیم نیز به همین معناست. ما نیاز به کمک اعضای مختلف کلیسا داریم تا لحظات تلخ و شیرین زندگی خود را با آنها به اشتراک بگذاریم. بدون این مشارکت سفرمان به سوی پادشاهی خدا بسیار دشوار خواهد بود.
روت نیاز داشت به سختی کار کند و خدا او را برای خوشه چینی به مزرعه بوعَز که یک اسرائیلیِ بسیار ایماندار و عادل بود فرستاد. وقتی بوعَز متوجه شد که روت چه کسی است کاری کرد تا روت بتواند به اندازه نیازش از محصول مزرعه برای خود و مادر شوهرش جمع کند. دیری نگذشت که روت و بوعَز به هم نزدیکتر شده و در نهایت با هم ازدواج کردند. روت پسری به دنیا آورد به نام عوبید و عوبید پدربزرگ داوود بود و میدانیم که عیسی مسیح از همین نسل به دنیا آمده است. یعنی با تصمیمی که روت در زندگی گرفت در نهایت به یکی از نیاکان عیسی مسیح تبدیل شد. وقتی بوعَز روت را به همسری گرفت او را بازخرید کرد و این همانند رابطه ما با عیسی مسیح است. او نیز ما را بازخرید کرده و نجات میدهد و به سوی خدا باز میگرداند. ما نیز همانند روت غیریهودیانی هستیم که به سوی سرزمین خدا در سفریم و در انتظاریم که توسط عیسی مسیح نجات یافته و در پادشاهی خدا صلح و آرامش را به دست آوریم.
«بیایید نزد من، ای تمامی زحمتکشان و گرانباران، که من به شما آسایش خواهم بخشید» متی ۱۱: ۲۸.
Leave A Comment